تهنای تهناااا!
نوشته شده توسط : Mis.E.F

 

بيا كه پرده گلريز ، هفت خانه چشم
كشيده ايم به تحرير كارگاه خيال
به جز خيال دهان تو نيست در دل تنگ
كه كس مباد چو من در پي خيال محال
 
 
يه كي تكليف منو روشن ميكنه اين وسط يا نه؟!
نه عصباني نيستم فقط كلافه ام كلااااااااااااااااااافه واسه چي؟
خب نمي دونم چرا اينجوريه!
باشه الان ميگم اينجوري يعني چه جوري:
منظورم اونجوريه!
اين همه توضيح دادمااااااااااااا خيلي خب واضح تر ميگم
از اين كلافه ام كه چرا وقتي تنهايي دوست داري تنها نباشي ولي وقتي از تنهايي در مياي يه جور ديگه بازم تنهایی!
خب من گير كردم اين وسط تنها نتيجه اي كه ميتونم بگيرم اينه كه اول و آخرش تنهايي ، چه وقتي كه تنها نيستي ، چه وقتي كه واقعا تنهايي...
حس بدي نيست ولي يه جورائي عجيبه ، لااقل واسه من...





:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 9 تير 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: